️ شاید یکی از تاثیرگذارترین مقالاتی که در عمرم خوانده ام، مقالهای است که توسط جان فارستر چند دهه قبل به سال 1971 با عنوان «رفتارهای خلاف شهود سیستمهای اجتماعی» نوشته شده است. در این مقاله نویسنده میگوید که پدیدههای اجتماعی رفتارهایی دارند که با شهود عادی قابل فهم و پیش بینی نیستند، زیرا فهم متعارف ما درک خطی و مکانیکی از پدیدهها دارد، در حالیکه در اغلب سیستمهای اجتماعی سازوکار بازخورد وجود دارد و همین امر یک سیستم را غیرخطی میکند. دقیقا به همین دلیل فهم و تحلیل و پیش بینی پدیدههای اجتماعی امری است که نیاز به آموزش و ممارست دارد و نمیتوان به شهود فردی اتکا کرد.
❄️ شاید بتوان ویژگی نگاه مهندسی و خصوصا حسابداری را ایستا دیدن و تحلیل کردن مسائل عنوان کرد، ولی ویژگی نگاه علوم اجتماعی و اقتصاد تحلیل پویا و دینامیک است. در علوم اجتماعی و به ویژه اقتصاد، افراد میآموزند که مسائل را بیش از اینکه به شکل یک مسئله بهینه سازی خطی ببینند، به شکل انتخاب استراتژی در درون یک بازی چندجانبه تحلیل کنند که هر حرکت واکنش دیگران را به همراه خواهد داشت و از تجمیع رفتارها و اقدامات است که برآیند نهایی مشخص میشود.
️ در عرصه بهداشت سابقا کشور ما با مشکلات زیادی روبه رو بود. برای مثال هزینههای درمانی بالا رفته بود، اما بیمهها سهم کمیاز این هزینهها را پرداخت میکردند و در نتیجه بیماران مجبور بودند مابه التفاوت را که اصطلاحا «پرداخت از جیب» خوانده میشود از جیب بپردازند. این امر موجب میشود تا خانوارهایی که درآمد یا پس انداز کمیداشتند، با مواجه شدن با یک بیماری پرخرج به سرعت به ورطه فقر کشیده شوند. خب در چنین وضعیتی، پزشکانی بر سر کار آمدند و تصور میکردند که با مسئله سادهای روبرو هستند که نیازی به دانش تخصصی اقتصاد بهداشت ندارد. از دید آنها مسئله روشن بود، زیرا تصور میکردند که کافی بود تا دولت بخش عمده مابه التفاوتی که توسط مردم پرداخت میشد را بر عهده گیرد. در این صورت تراز کماکان برقرار میماند و فشار بر اقشار ضعیف کمتر میشد. این نگاه مسئله را به یک معادله حسابداری ساده تقلیل میداد که در یک سمت هزینهها قرار داشت و در سمت دیگر منابعی که باید آن را بپردازد. این تحلیل ساده انگارانه موجب شد که طرح تحول سلامت کلید بخورد و تصور شود که به سادگی میتوان مسئله درمان را حل کرد و یادگاری خوبی بر جای گذاشت.
❄️ اگر مسئولان حوزه بهداشت به تصور شهودی خود اتکا نداشتند و به دانش سیاستگذاری سلامت ارزش قائل میشدند، این نکته ساده را میخواندند که هرجا دولت یا بیمهها هزینهها را پرداخت میکنند، مشکل مخاطره اخلاقی سر بر میآورد و اگر سازوکار کنترل هزینه اعمال نشود، هزینهها سر به فلک خواهد کشید. ما اولین کشوری نیستیم که چنین اشتباهی را تجربه میکنیم، بلکه کشورهای دیگر قبل از ما همین اشتباه را کردند و اشتباه آنها در کتابها مستند شد، ولی ما متاسفانه ارزشی برای مرور تجربیات دیگران قائل نشدیم و تجربه دیگران را مجددا تجربه کردیم و منابع کشور را به این شکل ضایع کردیم.